پرسشنامه سنجش خانواده (FAD)
پرسشنامه سنجش خانواده (FAD) : پیشاپیش از همکاری شما، نهایت سپاس خود را ابراز می داریم. این پرسشنامه به منظور انجام یک کار تحقیقی ساخته شده است. پاسخ گویی دقیق شما به محقق کمک زیادی خواهد نمود.
FAD یک پرسشنامه 60 سوالی است که برای سنجیدن عملکرد خانواده بر مبنای الگوی مک مستر که قبلا ذکر شد، تدوین شده است. این ابزار در سال 1983 توسط اپشتاین، بالدوین و بیشاب با هدف توصیف ویژگی های سازمانی و ساختاری خانواده تهیه شده است که توانایی خانواده را در سازش با حوزه وظایف خانوادگی با یک مقیاس خود گزارش دهی، مورد سنجش و ارزیابی قرار می دهد (صیادی، 1381).
پرسشنامه استاندارد اپشتاین مزیت این ابزار را بر انواع مشاهده ای سنجش، مقرون به صرفه بودن آن از نظر زمان می داند و معتقد است روش های مشاهده ای به دلیل نیاز به زمان زیاد هم برای خانواده و هم برای ارزیابی کننده نامناسب اند، ضمن اینکه رفتار اعضای خانواده به هنگام مشاهده، احتمالاً با رفتار عادی و روزمره آنها متفاوت است. علاوه بر این، پژوهشگران در نتیجه مشاهده خانواده به داده های زیادی دست می یابند ولی استنتاج نتایج در ابعاد معنادار بالینی دشوار و گران است. او همچنین به بررسی رویکرد دیگر سنجش خانواده می پردازد و اظهار می دارد «می توان به جمع آوری اطلاعات در مورد اعضای خانواده (و شاید هم دربارۀ گروه های دوتایی و سه تایی درون خانواده) پرداخت و با ترکیب نمودن اطلاعات گرد آوری شده درباره این خرده واحد ها به توصیفی از کل نظام خانواده دست یافت». در طراحیFAD فرض بر این بوده است که دریافت و برداشت مشاهده گران احتمالاً با یکدیگر فرق دارد. اعضای خانواده نیز احتمالاً در مقایسه با درمانگران، دریافت متفاوتی از مسایل دارند و اینان نیز در برداشت های خویش با پژوهشگران تفاوت دارند، اپشتاین در مطالعات خود اغلب متوجه تفاوت بین برداشت های اعضای خانواده و نگاه کاوشگران این گروه و درمانگران شده است و علت آن را در صحیح بودن برخی برداشت ها و خطا بودن برخی دیگر نمی داند. نظر به اینکه FAD یک ابزار سرندی است، به کار گیری آن مانع جمع آوری اطلاعات دیگر نیست. در واقع، جزئیات مشکلاتی که توسط FAD در نظام خانواده شناسایی می شود باید با دقت و تعمق بیشتر، در کنار سایر اطلاعات زیست شناختی، روان شناختی و جامعه شناختی که از خانواده موجود است، مطالعه شود. FAD دارای شش بعد است:
حل مشکل[1]: این بعد مربوط می شود به توانایی خانواده در حل مشکلات در حدی که بتواند کارآیی مؤثری داشته باشد. حل مشکل شامل هفت مرحله است: 1) شناسایی مشکل، 2) مشکل را به اطلاع افراد یا منابع ذیربط رساندن، 3) چاره اندیشی برای راه حل های متعدد، 4) تصمیم در مورد یک راه حل عملی، 5) اجرا و عمل نمودن تصمیم، 6) کنترل اجرایی و 7) ارزشیابی میزان موفقیت راه حل بکار گرفته شده. هرگاه مراحل به خوبی اجرا شوند، مشکل به مؤثرترین وجه حل می شود و هرگاه خانواده در شناسایی و تشخیص مشکل خود در بماند، در حل مشکلات ناتوان خواهد بود.
ارتباط[2]: این بعد مربوط به توانایی خانواده در تبادل اطلاعات است. مدل مک مستری بر ارتباط کلامی توجه بیشتری دارد. چهار نوع ارتباط در این مدل شناسایی شده است: 1. آشکار و صحیح، 2. آشکار و غیر صحیح ، 3. نقاب دار و صحیح ، 4. نقابدار و غیر صحیح.
مؤثر ترین شکل ارتباط، نوع آشکار و صریح آن است و کم اثر ترین آن، نقاب دار و غیر صحیح است زیرا پیام های نا آشکار و غیر صحیح به دلیل ابهام، دوگانگی، متعارض یا پوشیده بودنشان، مخاطبان را سردرگم و مضطرب می سازند. به همین دلیل بهتر است که پیام ها به طور مستقیم توسط شخص فرستنده، و نه از طریق واسطه یا شخص سوم، ابلاغ گردد. در چنین شرایطی احتمال سوء تفاهم و یا حتی سوء استفاده شخص واسطه وجود دارد. در یک خانواده با عملکرد بالا، اعضای خانواده افکار و احساسات خود را با یکدیگر به شیوه های ظریفی در میان می گذارند. آنها علایق و نگرانی های خویش را عنوان می کنند و دربارۀ مسائل مهم با یکدیگر به گفتگو می پردازند. هر یک از آنها می تواند دربارۀ خود و زندگی اش با سایرین صحبت کند و می داند که هم به او گوش می سپارند و هم او را درک می کنند. ارتباط مؤثر یکی از مهمترین ملزومات یک رابطه صمیمانه است. الگوهای ارتباطی موجود در خانواده، بر الگوهای ارتباطی که فرزندان بعدها در خانواده خود بکار خواهند برد، مؤثر است. ارتباط محدود به کلمات نمی شود بلکه گوش دادن، سکوت،برخورد نگاه ها، حالت چهره، ژست ها، لمس کردن، حالت بدن و تمام نمادهای غیر کلامی دیگر و رمزهایی که برای ارسال و دریافت معنا به کار می روند را شامل می شود.
پرسشنامه سنجش خانواده
نقشها[3]: این سازه، کارآمدی خانواده را بر اساس تخصیص وظایف و تکالیف به اعضای خانواده و کامل نمودن تکالیف از سوی آنها توصیف می کند. نقش ها گاه به صورت رسمی و گاه به صورت غیر رسمی تخصیص می یابند، در بسیاری از خانواده ها بیشتر به صورت غیر رسمی تخصیص می یابند، در بسیاری از خانواده ها بیشتر به صورت الگوهای عادتی برای اعضای خانواده در می آیند. این الگو نقش هایی را که برای عملکرد سالم خانواده انجام می گیرد از کارکرد های غیر ضروری متمایز می سازد (تامپلین و همکاران، 1998).
دو نوع قاعده و مقررات در خانواده قابل شناسایی اند: قواعد آشکار و قواعد پنهان. قواعد آشکار مانند مداخله کودکان در صحبت والدین، آویختن لباس بچه ها در جای مربوطه، و امثال آن مشاهده و درک آن آسان است. قواعد پنهان، قواعدی مانند در میان گذاشتن به موقع مسأله حاد شغلی که برای شوهر پیش آمده با همسرش، صحبت کردن به موقع و مناسب پدر با فرزند بزرگش که دچار مشکل روحی شده است را شامل می شود. اعضای خانواده با مشاهده الگوی رفتار دیگران در خانه، موجودیت و چگونگی آنها را استنباط می کنند. در خانواده کارا، قوانین به حفظ نظم و انظباط کمک می کند و در شرایط خاص نیز اجازه تغییرات لازم را می دهند.
همراهی عاطفی[4]: همراهی عاطفی به توان اعضای خانواده در پاسخ دهی مناسب به موقعیت های هیجانی مثبت و منفی گفته می شود (تامپلین و همکاران، 1998). در مدل مک مستر دو نوع همراهی عاطفی عمده شناخته شده است:
1) احساسات آسایش[5] که شامل واکنش های هیجانی مثبتی مانند عشق، مهربانی و شادی است.
2) احساسات اضطراری که شامل عواطفی مانند ترس، اضطراب، خشم و مانند آن می شود. کارآیی عاطفی در این بعد شامل توانایی خانواده در برابر دامنه وسیعی از احساسات متناسب با موقعیت است.
آمیختگی عاطفی[6]: واکنشی است که هر یک از اعضاء در برابر علاقه و توجه دیگری نشان می دهد. در واقع میزان علاقه و نگرش اعضای خانواده را نسبت به هم توصیف می نماید (تامپلین و همکاران، 1998).
به طور ایده آل، خانواده نیازهای هیجانی همه اعضایش را برآورده می کند تا به مرحله ای از رشد برسند. بعضی از این نیازها توسط افراد بیرون از خانواده برآورده می شوند؛ این امر به طور فزاینده ای در دوره طبیعی رشد و در مقطع نوجوانی روی می دهد. انواع دخالت عاطفی در الگوی مک مستر متمایز شده اند:
الف) فقدان دخالت؛ اشاره به این دارد که اعضای خانواده بیشتر مانند غریبه ها در خانه ای بزرگ زندگی می کنند. آنها اغلب تنها هستند و کام روا نیستند.
ب) علاقه از احساسات جداست؛ در چنین خانواده هایی به نظر می رسد آمیختگی اعضای خانواده با یکدیگر از احساس وظیفه، نیازی در یک عضو برای کنترل عضوی دیگر، و حس کنجکاوی نشأت می گیرد.
ج) آمیختگی خود خواهانه؛ در این جا عضوی از خانواده به منظور حفظ احساسات ارزشمند خویش به عضو دیگر همراه می شود؛ نه به خاطر مراقبت یا نگرانی واقعی نسبت به وی.
د) دخالت دلسوزانه؛ این امر بر درک واقعی نیازهایی که فرد با آنها دست به گریبان است مبتنی است و به پاسخ هایی می انجامد که این نیازها را برآورده می سازد.
ه) شبکه؛ این اصطلاح در الگوی فرایند به کار رفته است. هرچند الگوی مک مستر حاوی دو طبقه است که مفهوم مشابهی را توصیف می کند: «آمیختگی بیش از حد» و «آمیختگی همزیستی»، مفهوم دوم تنها در روابط به شدت مختل دیده می شود.
کنترل رفتار: این بعد مربوط به قواعدی است که خانواده بر آن اساس امورش را می گذراند. بعد کنترل رفتار همچنین دربرگیرنده میزان تأثیر و نفوذی است که اعضای خانواده بر یکدیگر دارند. خانواده برای بقاء و سازگاری نیاز به شیوه هایی جهت کنترل رفتار اعضای خود دارد. مدل مک مستر چهار شیوه کنترل رفتار را در خانواده ها شناسایی می کند.
- خشک[7]؛ در چنین خانواده هایی، نقش ها و وظایف روزمره اعضای خانواده قابل پیش بینی و مشخص است. این قبیل خانواده ها به دلیل خشک و نامنعطف بودن، قدرت سازگاری با تغییرات را ندارند و چه بسا حتی قدرت برون سازی تغییراتی که خانواده در هر مرحله از رشد خود با آن مواجه است نیز نداشته باشد. فضای کیفری چنین خانواده هایی احتمالاً اعضایش را به طرف رفتار های مخرب و پرخاشگرانۀ پنهان سوق می دهد و مبارزه برای کسب قدرت در خانه شدت می گیرد و احتمال دارد که اعضای خانواده، خشم خود را در محیط های بیرون از خانه بروز دهند، همان طور گفته شد؛ قابلیت پیش بینی در چنین خانواده هایی بالاست اما قابلیت سازندگی در آنها پائین است.
2) انعطاف پذیر؛ رفتار خانواده هایی که از این شیوه ها بهره می برند، هم قابل پیش بینی و هم سازنده است. آنها می توانند به شکل مناسبی خود را با شرایط جدید انطباق دهند. شیوه آموزشی و حمایت گرانه خانواده، مشوق آنها در فعالیت و انطباق با مقررات خانواده است.
3) بی قید؛ این شیوه تا حدودی قابل پیش بینی است اما قدرت سازندگی کمی دارد. بی حالی[8] در این خانواده ها جایگزین سازماندهی و عمل شده است. اعضا به وظایف خویش به خوبی عمل نمی کنند و اغلب در ارتباط با یکدیگر و تشخیص نقش ها دچار مشکل هستند. ضعف سازماندهی در این خانواده ها باعث احساس عدم امنیت در فرزندان می شود و آنها رفتار های مهر طلبانه ای نشان می دهند. این فرزندان تا حدودی تکانشی و بی انضباط هستند و هنگام ورود به مدرسه دچار مشکل می شوند، زیرا در آنجا مقررات حکم فرماست و رفتار های استاندارد شده از آنها انتظار می رود.
4) هرج و مرج گرایانه؛ در این شیوه، هم قابلیت پیش بینی و هم قدرت سازندگی شان ضعیف است. این شیوه گاه بی قید و گاهی نیز انعطاف پذیر است و همین شرایط، آن را غیر قابل پیش بینی می کند، به گونه ای که هیچ عضوی نمی داند باید انتظار چه چیزی را بکشد. مؤثر ترین شیوه کنترل رفتار، نوع انعطاف پذیر و کم اثر ترین آن، هرج و مرج گرایانه است.
FAD حیطه های مشکل دار را به ساده ترین و مؤثر ترین وجه ممکن شناسایی می کند. مطالعات بعدی که توسط وستلی و اپشتاین به عمل آمد، نشان داد که کارآیی خانواده بیشتر مربوط به ویژگی های سیستم خانواده و شیوه های سیستمی مراوده ای بین اعضاء آن است، تا مربوط به ویژگی های درون روانی یکایک اعضای خانواده. آنها FAD را به گونه ای طراحی کرده اند که بتواند اطلاعاتی درباره ابعاد مختلف نظام خانواده، به عنوان یک کل، جمع آوری کند و این اطلاعات نیز به طور مستقیم از هر کدام از اعضاء خانواده کسب کند (اپشتاین و همکاران، 1983).
مولفههاي پرسشنامه سنجش خانواده:
برای ارزیابی هر کدام از خرده مقیاس های FAD، سؤالهای خاصی در پرسشنامه گنجانیده شده است. خرده مقیاسها و سؤالهای مربوط به آنها در زیر آورده شده اند:
حل مشکل: سؤالهای 2، 12، 24، 38، 50،60
ارتباط: سؤالهای 3، 14، 18، 29، 43، 52، 59
نقشها: سؤالهای 4، 10، 15، 23، 30، 34، 40، 45، 53
همراهی عاطفی: سوالهای 5، 9، 19، 28، 39، 49، 57
آمیزش عاطفی: سؤالهای 13، 21، 22، 23، 33، 35، 37، 42، 54
کنترل رفتار: سؤالهای 7، 17، 27، 32، 44، 47، 48، 55، 58
عملکرد کلی: سؤالهای 1، 6، 8، 11، 16، 20، 26، 31، 36، 41، 46، 51، 56
[1]– problem-solving
[2] – communication
[3]– roles
[4] – affective responsiveness
[5] – welfare feelings
[6] – affective Involvement
[7] – rigid
[8] – inertia