چابکی سازمانی چیست؟
چابکی سازمانی چیزی نیست که بتوان آن را فقط برای بخش خصوصی در نظر گرفت. به کارگیری چابکی در بخش دولتی نیز می تواند عرصه مناسبی برای رشد و بالندگی این مفهوم باشد.
البته برخی اعتقاد دارند که با توجه به عدم وجود رقابت و سرعت در بخش دولتی، و در یک کلمه عدم وجود پویایی در محیط کاری و عملیاتی آن، عملاً بیان چابکی در این بخش بی معنا و بی ربط است. ولی این اعتقاد وجود دارد که بخش دولتی به دلیل کثرت ارباب رجوعان خود و نیاز بیشتر به رفع نیازها و خواسته های آنها و در راستای بالندگی و تعالی خود در زمینه های سرعت و کیفیت، و مهم تر از همه هزینه، بیشتر از بخش خصوصی به چابکی نیاز دارد.
مطالعات نشان می دهد که مؤسسات دولتی چابک، نرخ موفقیت فزایندهای (تقریباً بیست درصد) در اجرای اقدامات تحولی نسبت به همتایان خود بدست می آورند.
دولتهایی که در زمینه سرعت، انعطاف پذیری بیشتر و پاسخگوئی فراوان سرمایه گذاری میکنند، به احتمال قوی به اهدافشان خواهند رسید، زیرا عوامل سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و تکنولوژیکی با سرعت هر چه تمام، بر دولتها و تصمیمات آنها تأثیر گذارده، شهروندان و بازرگانان به خدمات سریعتر وتخصصیتری نیاز داشته، و در نتیجه خط مشیها می بایست سریعتر از گذشته تهیه، تدوین و اجرا گردند، و مسلماً با انجام این امور، مؤسسات موفق به انجام رسالت و کسب اهداف سازمانی خود خواهند شد.
سیر ظهور و پیدایش مفهوم چابکی سازمانی
از اواخر دهه ۱۹۸۰ تا اواسط دهه ۱۹۹۰، در پی تحولات گستردهی اقتصادی و سیاسی در سرتاسر جهان، تلاشها و اقدامات زیادی برای شناخت ریشهها و عوامل مؤثر بر نظامهای جدیدی کسب و کار جهانی انجام شدهاند. ایالات متحده امریکا برای اولین بار، وقتی که رکود چشمگیری را در سهم کسب و کار جهانی خصوصاً در عرصه تولید به چشم دید، سکان رهبری این نهضت را در دست گرفت.
در سال ۱۹۹۱ گروهی از متخصصان صنعتی مشاهده کردند که نرخ افزایش تغییرات در محیط کسب و کار، از توانایی سازمانهای تولیدی سنتی در جهت تطبیق و سازگاری با آن سریعتر است، این سازمانها در استفاده از مزایای فرصتهایی که برای آنها ارائه میشد، ناتوان بودند و این توانایی در تطبیق با شرایط تغییر، ممکن بود در بلند مدت باعث بروز ورشکستگی و ناکامیشان شود.
در اواخر دهه ۱۹۸۰، کشورهای امریکایی و اروپایی تغییر پارادایم تولیدی (از تولید انبوه به سمت تولید ناب) را با آهستگی پذیرفتند، که این امر منجر به از دست دادن سود و سهم زیادی از بازار برخی صنایع در کوتاه مدت شد.
از این رو دولت امریکا تشخیص داد مشکلی در بخش تولید وجود دارد و به همین علت مطالعه روی نقاط قوت و ضعف تولیدی را به مؤسسات دولتی و خصوصی مانند مشاوران گروه بوستون سپرد. پیشنهاد شد که اگر ایالات متحده بخواهد در سطح رقابت جهانی باقی بماند، باید این واقعیت را بپذیرد که نیازمند دنبال کردن رویکردهای متفاوتی است.
بدین ترتیب، حرکت به سمت تولید چابک و دستیابی به چابکی در دستور کار سازمانهای ایالات متحده و بعدها کشورهای اروپایی قرار گرفت.
گفتنی است که اولین کسی که مفهوم «مؤسسه چابک» را مطرح کرد، پیتر دراکر بود. در آن زمان وی ساختار شرکتهای تولیدی موجود را با ناوی سنگین مقایسه نمود. دراکر بیان کرد که یک ناو بزرگ تنها میتواند با مجموعهای از ناوگانهای کوچکتر جایگزین شود، و از این رو سازمانهای پارندی بر اساس ماهیت ساختاری خود، باید انعطافپذیری و پاسخگویی خود را افزایش دهند.