ادبیات نظری یادگیری سازمانی

ادبیات نظری یادگیری سازمانی

ادبیات نظری یادگیری سازمانی

ادبیات نظری یادگیری سازمانی:در دنیای متغیر کنونی یادگیری به معنای شناخت و انطباق با سرعت فرایند تغییر است. در چنین شرایطی سازمان‌ها همانند افراد باید سریع‌تر و بهتر خود را با این محیط متغیر تطبیق دهند، در غیر این صورت، شکست می‌خورند. تغيير از ويژگي هاي بارز عصر حاضر است و بر اساس گفته ي تام پيترز امروزه تنها چيز ثابتي كه مي­توان يافت، تغيير و دگرگوني است(بك هارد و پريتچارد، ترجمه ايران نژاد پاريزي، 1389). تنها منبع قدرت و ماندگاري سازمان ها، يادگيري بهتر و سريع تر نسبت به رقباست .چرا كه يادگيري­، عامل اصلي­، كليدي و مورد نياز سازماني است كه مي­خواهد در دنياي نوين اقتصادي و محيط رقابتي پا بر جا بماند .به باور سونگ، رئيس انجمن آموزش و توسعه­ي آمريكا(۲۰۰۲) امروزه يادگيري جاده­ي حياتي شناخت و انطباق با سرعت فزاينده­ي تغيير است(ماركوارت، 2009).

ادبیات نظری یادگیری سازمانی

بنابراين سازمان ها از تغييرات عصر حاضر مصون نبوده و بايد از راه يادگيري هميشگي، افراد را براي رويارويي با تغييرات آماده نمايند و براي اين كه توانايي تطبيق با شرايط، تغيرات و چالش هاي امروزي را داشته باشند، بايد به نهادينه كردن يادگيري در درون سازمان بپردازند و به بيان ديگر به يك سازمان يادگيرنده تبديل شوند(هاروی ،2013). سازمان هاي يادگيرنده سازمان هاي جسور و توانمندي هستند كه بنيانشان بر يادگيري استوار است و بهترين راه بهبود عملكرد را در درازمدت يادگيري مي دانند .به بيان ديگر سازمان هاي يادگيرنده با بهره گيري از فضايل، هنرها، ارزش ها و توانايي هاي كاركنان خود و بر اساس درس هايي كه با تجربه مي آموزند، به گونه ي مستمر تغيير مي­كنند و عملكرد خود را بهبود مي­بخشند .شعار اصلي چنين سازمان هايي خلاقيت و نوآوري است(جعفری، 1385). به عقیده آریه دگاس(۱۹۸۸) در شرایط کنونی، یادگیری تنها مزیت پایدار رقابتی است(بانچ و پرابست، 2012).

ادبیات نظری یادگیری سازمانی

آرگريس و شون(۱۹۷۸) يادگيري سازماني را به عنوان فرایند كشف و اصلاح خطاها تعریف می­کند. رودريگز و همكاران(۲۰۰۳) نيز با توجه به نقش يادگيري در تغيير رفتار، يادگيري سازماني را فرايند جمعي براي پشتيباني و حمايت از تغيير رفتار سازماني مي­دانند. به باور تمپلتون و همكاران(۲۰14) يادگيري سازماني مجموعه­اي از اقدام هاي سازماني مانند كسب دانش، توزيع اطلاعات، تفسير اطلاعات و حافظه كه به صورت آگاهانه و يا نا آگاهانه بر تحول مثبت سازماني اثر مي­گذارد، مي­باشد. فايول و لايز يادگيري سازمانيرا ايجاد بينش، دانش و همبستگي بين کنش‌های گذشته و اثر بخشي آن کنش‌ها و کنش‌های آينده تعريف مي­كنند (كلينسون وكوك، 2013). بنا بر نظر شون  (۱۹87) جامعه درگذر دائمي و انتقال هميشگي است. به همين دليل، وي امكان استفاده­ي دائمي از دانشي ثابت را در طول حيات يك فرد منتفي دانسته و بر اين باور است كه يادگيري لازمه­ي فهم، هدايت، اداره و نفوذ در اين تحولات دايمي است كه شناسايي ماهيت فرايند گذر دائمي جوامع، نهادها و سازمان ها را ممكن مي­سازد(همان منبع) .

ادبیات نظری یادگیری سازمانی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *