ادبیات نظری نوآوری صادرات
ادبیات نظری نوآوری صادرات:دهه اخير توسط بين المللي شدن سريع كسب و كارها و پيدايش رقابت جهاني متمايز شده است. بازارهاي محصولات مصرفي، كالاهاي صنعتي و خدمات يا بازارهاي منابع همچون سرمايه، مواد و تكنولوژي به شدت در سطح جهاني يكپارچه شده اند(اتون،2011). به طور هم زمان، شكل گيري موافقت هاي تجاري متنوع و استقرار سياست هاي باز تجارتی توسط كشورهاي توسعه يافته وكشورهاي در حال توسعه منجر به الغا ابزارهاي حمايت گرا و رفع موانع تجاري شده است. در نتيجه، در عمل تمام شركت ها بدون توجه به اندازه، صنعت يا ريشه ملي شان هم اكنون با اين واقعيات مواجه شده اند و دريافته اند كه عدم مشاركت در بازارهاي جهاني نميتواند يك انتخاب طولاني مدت باشد(الوارز،2014).
يكپارچگي فزاينده بازارهاي دنيا و وابستگي متقابل كشورها براي منابع، محصولات و خدمات منجر به توسعه تجارت بين المللی شده است كه به ارزشي معادل 6/7 تريليون دلار بالغ ميگردد(سگی،2012). البته تعداد زيادي از شركت ها اين پيشرفت هاي چشمگير را فرصتي براي گسترش عمليات بين المللي شان به منظور دستيابي به اهداف رشد، افزايش فروش و سود، كاهش خطرات كسب و كار و حتي مقابله با ورود رقباي خارجي در بازارهاي محلي خود قلمداد ميكنند(بلسکا و همکاران،2014).
گرايش فعلي شركت ها به بين المللی شدن را تنها نميتوان به تغييرات در ويژگي هاي عرضه و تقاضا نسبت داد بلكه به محيط رقابتي همواره متغیر نيز مرتبط است. شركت هايي كه تنها محصولات را به بازارهاي داخلی عرضه ميكنند دريافته اند كه اين بازارها به نقطه اي رسيده اند كه عرضه (در پايين ترين سطح از نظر ظرفيت توليدي) از تقاضا بيشتر است(رهنورد و همکاران،1395).
اين موضوع ناشي از عوامل متعددي از جمله كم شدن سرعت رشد در بازار (يا حتي ثابت ماندن آن)، رقابت فزاينده از ناحيه شركت هاي داخلی ديگر، رقابت فزاينده از ناحيه شركت هاي خارجي و تقليل دادن موانع تجاري است. نيروهاي خاصی در شركت، بازار داخلی، بازار بين المللي و جهاني ظاهر شده اند كه علت اصلي بين المللي شدن شركت ها هستند كه در بين اين نيروها، نيروهاي جهاني فراگيرتر هستند(پارسد و همکاران،2011).