ادبیات نظری کارآفرینی سازمانی
ادبیات نظری کارآفرینی سازمانی:تحقیقات کارآفرینی معاصر با مطالعات اقتصاد دانانی بنام “ژوزف شومپیتر” (1950-1883) شروع شد. “شومپیتر” کارآفرینی را به عنوان یک فرایند ” تخریب خلاق” تعریف می کند که کارآفرینان به طور مداوم محصولات یا روشهای تولید جدید را جایگزین روشهای کنونی کنند یا به طور اساسی ، روشهای تولید کنونی را از بین ببرند.
اگر چه گفته می شود که تحقیقات شومپیتر عموماً بر روی فعالیتهای کارآفرینی تمرکز یافته است اما همراه با شومپیتر تحقیقات زیادی مطرح شده است که درآنها پرداختن به کارآفرینی را در سطح سازمان به عنوان یک ضرورت بیان کرده اند.شرکتهایی که جهت گیری کارآفرینی دارند ، ریسک پذیر نوآور و پیشتاز هستند (انتونیک،2003).
کارآفرینی ،خلاقیت و کسب و کارهای مخاطره آمیز ،سوخت موتور اقتصاد مدرن را فراهم می کنند. اهمیت این سه عنصر نمی تواند اغراق آمیز باشد.مدیران کارآفرین که در رأس کسب و کارهای مخاطره آمیزند، در جستجوی فرصتها هستند و خلاقیتها اغلب ابزاری برای موفقیت آنها تلقی می شوند.
ادبیات نظری کارآفرینی سازمانی
کارآفرینان به عنصر تغییر به عنوان یک پدیده معمولی می نگرند و همیشه در جستجوی تغییر هستند، به آن واکنش نشان می دهند و ازآن به عنوان یک فرصت ، بهره برداری می کنند. کارآفرینان منابع را از حوزه هایی که بهره وری پایین دارند به حوزه هایی که دارای بهره وری بالاتری هستند تغییر مکان میدهند(دافی،1994).
کارآفرینی فرایندی است که در محیط ها و مجموعه های مختلفی اتفاق می افتد و طی آن تغییرات در سیستم اقتصادی از طریق نوآوریهای افرادی که به فرصتهای اقتصادی واکنش نشان می دهند،رخ می دهد که این باعث ایجاد ارزش فردی و اجتماعی خواهد شد(هارلی،1992).
ایجاد محصولات و خدمات جدید رقابتی ، استراتژی تغییرات مستمر در فرایندها ،محصولات خدمات و طرح ها ،نیازمند مدیرانی است که” فرصت گرا” هستند. بطور خلاصه کارآفرینی صرف نظراز زمینه ای که درآن فعالیت می کند دارای سه عنصر کلیدی است:
- بینش
- کسی با مهارتهای رهبری که می تواند بینش را به صورت عملیاتی درآورد.
3- اراده ای که چیزی را بنا کند، در آن رشد کند و پایدار بماند(تامپسون و همکاران،2006 ).
مک کله لند تعریف گسترده تری از کارآفرینی بیان می کند و فرایند کارآفرینی را فراتر از شغل و حرفه بلکه یک شیوه زندگی تعبیر مینماید؛به طوری که خلاقیت و نوآ وری ،عشق به کار و تلاش مستمر،پویایی،مخاطره پذیری،آینده نگری ،ارزش آفرینی، آرمان گرایی ، فرصت گرایی ، نیاز به پیشرفت و مثبت اندیشی، زیربنا و اساس زندگی کارآفرینانه می باشد؛ در این زندگی شکست به معنای پله ای برای بالا رفتن و موقعیتی برای آموختن است.در دنیای کارآفرینی شکست ،تصور ناقصی از واقعیت مبهمی است که در هدف وجود دارد؛واقعه ای که هنوز فواید آن تبدیل به سود نشده است. در زندگی کارآفرینانه هدف اصلی از کار و فعالیت ارضای حس کنجکاوی،تحقق بخشیدن به آرمانها،آزادسازی انرژیهای ذهنی و تبدیل آنها به ایده های عملی و در نهایت خلق ارزش است و همه چیز تحت الشعاع شخص قرار می گیرد (صمد آقایی،1382)
اشتراکها: درس هایی از کارآفرینان چینی - مجله مدیریت پژوهشی مدیریت ایران