ادبیات نظری رضایت شغلی
ادبیات نظری رضایت شغلی: يكي از موضوعات مطرح در ادبيات سازمانی مربوط به رضایت شغلی ست. رضايت شغلي، يكي از مهمترين و شايع ترين موضوعات تحقيقاتي در زمينهي مطالعات رفتار سازماني است.تاكنون بيش از پنج هزار مقاله و پايان نامه، در زمينه رضايت شغلي تهيه شده است و بيش از 12 هزار و 400 مطالعه تا سال 1991 ميلادي درخصوص رضايت شغلي وجود داشت(جونگ و همکاران ،2017). بيش از 6 هزار و 300 رسالهي دكتري در خصوص رضايت شغلي در چكيدهي بين المللي رسالههاي دكتري موجود بوده و بيش از 3 هزار تحقيق در اين مورد به چاپ رسيده است (توپولوفسكي ،2000). بررسي و مطالعهي رضايت شغلي، داراي تاريخي طولاني در روانشناسي صنعتي و سازماني ميباشد(به نقل از استوار، صغری، امیرزاده،1387).
در تمامي سطوح مديريت و منابع انساني سازمانها، اهميت خاصي به رضايت شغلي داده ميشود؛ چرا كه اين مفهوم در پيشرفت و بهبو د سازما ني و نيز سلامت نيروي كار نقش قابل توجهي دارد و از سوي ديگر، حوزههاي مختلف علوم انساني براي مثال روانشناسي، جامعه شناسي، اقتصاد و مديريت بدان پرداخته اند(امان اله نژاد،1392).
از رضایت شغلی تعاریف مختلفی وجود دارد. در گروهی از تعاریف، این مفهوم به صورت «واکنش احساسی و نگرشی» کارکنان به شغل تعریف شده است:
به صورت ساده میتوان گفت «رضایت شغلی میزانی است که مردم شغلشان را دوست دارند»؛ به طوری که بعضی از مردم از کار لذت میبرند و آن را یک بخش مهم زندگی میدانند. و برخی دیگر از کار متنفرند و آن را تنها به این دلیل انجام میدهند که مجبور به انجام آن هستند(فروز و همکاران،2010).
همچنین در تعریفی مشابه با تعریف فوق، رضایت شغلی به عنوان «اختلاف بین میزان و شدت نیازهای فرد و میزان برآورده شدن آن نیازها در شغل» تعریف شده است. به عبارت دیگر در این تعریف، خشنودی شغلی تابعی است مستقیم از درجهای که محیط با ساختار نیازی فرد همخوانی دارد(بارامبی،2012).
كوهلن: معتقد است اگر انگیزههای اصلی و مهم فرد در زمینه شغل او و كارهایی كه انجام میدهد ارضاء شوند هرچه فاصله بین نیازهای شخصی فرد و ادراك یا نگرش او نسبت به توانایی بالقوه شغل برای ارضاء این نیازها كمتر باشد رضایت شغلی نیز زیاد خواهد بود(ممتاز و همکاران،2012).
وجود انگیزش در شغل برای ادامه اشتغال لازم و ضروری است و اگر فرد به شغل خود علاقمند نباشد و در انجام وظایفش برانگیخته نشود ادامه حرفه برایش ملامتآور خواهد بود(شرتزر،1389) ولی برآورده شدن نیازها از طریق حرفه احساس رضایت نسبت به شغل ایجاد میشود. بسته به اهمیت و شدت وجود نیاز و میزان ارضاء آن توسط حرفه، احساس رضایت نیز بیشتر خواهد بود(مرتضوی،1995).
«گینزبرگ» و همکارانش رضایت شغلی را به دو نوع مختلف تقسیم بندی کرده اند:
- رضایت درونی و رضایت بیرونی
1 ـ «رضایت درونی» از دو منبع به دست میآید. اول احساس لذتی که انسان صرفا از اشتغال به کار و فعالیت عایدش میشود. دوم لذتی که بر اثر مشاهدهی پیشرفت و یا انجام برخی مسئولیتهای اجتماعی و به ظهور رساندن تواناییها و رغبتهای فردی به انسان دست میدهد(لاومیر و همکاران،2013).
2 ـ «رضایت بیرونی» که با شرایط اشتغال و محیط کار ارتباط دارد و هر لحظه در حال تغییر و تحول است. از عوامل رضایت بیرونی به عنوان مثال شرایط محیط کار، میزان دستمزد و پاداش نوع کار و روابط موجود بین کارگر و کارفرما را میتوان نام برد(برومند،1391).