ادبیات نظری استراتژی یادگیری
ادبیات نظری استراتژی یادگیری بیشتر بر روی انواع یادگیری استراتژی های یادگیری سازمانی و انواع سطوح یادگیری تمرکز دارد
در جهان رقابتي امروز، سازماني شانس بقا دارد كه بتواند خود را پيوسته با تغييرات محيطي پيرامون خود وفق دهد. تغييرات محيطي، سازما نها را وادار ساخته تا پيوسته به منظور سازگاري با محيط خود، به دنبال بهترين راه كارها و رويه ها باشند و بدين ترتيب به مزيت رقابتي دست يابند بنابراين يكي از راه هاي كسب مزيت رقابتي پايدار، تأكيد بر يادگيري مستمر كاركنان به منظور نيل به اهداف سازماني با حداكثر اثر بخشي است.
مسلماً محيط متغير امروز، به سازمان ها اجازه نخواهد داد كه در مقابل فشارهاي ناشي از مهارت ها، توانايي ها و فناوري هاي رقباء به صورت سنتي و هميشگي اداره شوند. بستر سازي، زمينه سازي يادگيري و آموزشي سريعتر از رقباء ميتواند به سازمان ها كمك كند تا نسبت به رقبا سريعتر و بهتر گام بردارد؛ بنابراين گرايش به سمت يادگيري فردي و سازماني، اساس بقاء و بهبود عملكرد سازماني است.
كاملترين تأثير يادگيري بر زندگي را ميتوان در ادبيات فارسي و در مصرع آشنايي كه بي شك هر ايراني بار ها آن را شنيده است، جستجو كرد توانا بود هر كه دانا بود، يادگيري امر ساده اي نيست
با اين حال تلاش سازمان ها براي سفر موفقيت آميز به ماوراء ، شرايط موجود يادگيري سازماني را به يك هنجار و يك ضرورت تبديل كرده است. بي گمان اگر به افراد فرصت داده شود، آنان قادر خواهند بود كه فارغ از سطح سازماني خود يك كار خوب انجام دهند. اين فرصت زماني به افراد داده مي شود كه سازمان (اعم از دولتي، صنعتي و بازرگاني) براي كاركنان خود امكان افزايش دانش، بهبود مهارت و تغيير رفتار مطلوب را فراهم آورد.
به اين ترتيب از سويي سازمان به كارايي بالاتري دست مييابد و از سوي ديگر شخص در انجام جريان امور و وظائف شغلي خود پيشرفت مينمايد.
در عصر حاضر كه عصر دانايي ناميده ميشود، سازمان ها شاهد محيط هايي هستند كه روز به روز پوياتر و چالش بر انگيزتر ميشوند . تغيير و تحول جزء لاينفك دنياي امروز است، به عبارت ديگر تنها جزء ثابت تغيير است.
سازمان ها با ساختارهاي بزرگ، سنتي و غير منعطف، ديگر قادر به ادامه حيات در چنين محيط هايي نخواهد بود و در دنياي پررقابت امروز بايد يا تغيير ساختار دهند يا خود را به ابزارهايي جهت سازگاري با اين تغييرات و كنترل آنها مجهز سازند . امروزه به سرمايه هاي نامشهود و معنوي كه همان دانش ناميده ميشود به عنوان يك عامل مهم و حياتي مينگرند.
به بيان ديگر سازما ن هايي در برابر تغييرات و تحولات موفق و پيروز خواهند بود كه بتوانند سرمايه نامشهود و معنوي (دانش)خود را بهبود و توسعه بخشند، اما در اين ميان نكته قابل توجه اين است كه حصول دانش و دست يابي به اندوخته هاي دانش سازمان، بدون يادگيري ممكن نميباشد.
يادگيري دستيابي به كليه دارايي هاي دانشي و در نتيجه سرمايه نامشهود ميباشد.
در رابطه با ضرورت و اهميت يادگيري در توسعه سازمان ميتوان اين گونه بيان نمود كه:
يادگيري به عنوان يك ابزار تكنيكي مهم، جهت رسيدن به هدف خاص كه عمدتاً افزايش كارايي و اثر بخشي ميباشد بكار ميرود.
يادگيري عامل مهمي است كه عناصر و افراد مختلف درگير، در فرآيند توسعه سازمان را به يكديگر مرتبط ميسازد.
يادگيري قلب تغيير، تحول و بهبود سازماني است.
سنگه چهار عنصر اصلي يادگيري را به شرح زير تعريف ميكند:
اقدام: انجام يك وظيفه با كار در قالب چارچوب موارد مشابه تجربه شده؛
تامل: مشاهده اعمال و افكار خود و كالبد شكافي كارهاي انجام شده؛
ارتباط: خلق ايده هايي براي اقدام وساماندهي آنها در قال بهاي جديد؛
تصمیم: تهيه و تدوين رويه و رويكردي براي اقدام.
با انتخاب رويكرد مناسب از ميان احتمالات حاصل از مرحله ارتباط سنگه اين چهار عنصر را در قالب حلقه هاي يادگيري فردي، تيمي و سازماني بكار ميگيرد.
در اين ارتباط داجسون معتقد است كه سازمان ها ياد ميگيرند تا قدرت سازگاري و كار ايي خود را در مقابل تغييرات محيطي اصلاح و بهبود بخشند .گرانتهام نيز اظهار ميكند كه يادگيري، سازمان ها را قادر ميسازد سريع تر و مؤثرتر در مقابل محيط پويا و پيچيده عكس العمل نشان دهد.
دانلود ادبیات و مبانی نظری استراتژی یادگیری