ادبیات نظری بازاریابی اجتماعی
ادبیات نظری بازاریابی اجتماعی:بسياري از مردم در تعريف بازاريابي آنرا پيشبرد فروش و تبليغات تلقي ميكنند .آنها استدلال ميكنند كه شركت ها همواره به دنبال فروش چيزي به مشتريان هستند.
آنها هنگامي كه ميشنوند فروش تنها بخش كوچكي از وظايف بازاريابي را تشكيل ميدهد، تعجب ميكنند. اما، در واقع، حتي اگر هدف نهايي فروش باشد، وظايف ديگري نيز وجود دارند كه موجب تحقق و توسعة فروش ميشوند.
اين وظائف ديگر را ميتوان به صورت تشخيص نيازهاي مشتريان، توليد كالاهاي مرغوب، و قيمت گذاري عنوان نمود(کاتلر،1395).
پيتر دراكر پدر مديريت نوين درمورد بازاريابي ميگويد كه هدف بازاريابي افزايش فروش با تكيه بر آگاهي و شناخت مشتري است تا كالا يا خدمت ارائه شده با نيازهاي مشتري همخواني داشته باشد(کاتلر،1395).
البته اين بدان معنا نيست كه فروش و تلاش هاي پيشبردي فاقد اهميت و اعتبار است، بلكه مقصود اين است كه اين دو بخش، وظايف بازاريابي را تشكيل ميدهند. بازاريابي به عنوان يك فرآيند مديريتي اجتماعي تعريف ميشود كه افراد و گروههاي اجتماعي از طريق توليد و مبادله كالا به تأمين نيازها و خواسته هاي خود اقدام مينمايند.
براي روشن شدن تعريف بازاريابي لازم است كه مفاهيم اساسي آن مانند نياز، خواسته، تقاضا، كالا، مبادله، معامله و بازار مشخص گردد. در واقع، يك زنجيره مفهومي ما را از نياز به بازار و از آنجا به بازاريابي و بازاريابي اجتماعي پيوند ميدهد(کاتلر و ارمسترانگ،1396).
تصور عموم از بازاريابي تلاش براي يافتن مشتري بيشتر است .هر سازمان مشتريان مشخصي براي كالاهاي توليدي خود دارد .يك شركت ممكن است در يك برهه زماني خاص با كمبود تقاضا، تقاضاي ناكافي يا تقاضاي بيش از حد براي محصولات خود روبه رو گردد.
ادبیات نظری کیفیت وبسایت اجتماعی
وظيفه مديريت بازاريابي اين است كه راهكارهاي مناسبي براي برخورد با اين شرايط پيشنهاد نمايد .مديريت بازاريابي نه تنها جستجو براي تقاضاي بيشتر بلكه تغيير و حتي درمواردي كاهش تقاضا را نيز شامل ميشود. مديريت بازا ريابي ميكوشد، ميزان، زمان و ماهيت تقاضا را با توجه به مقتضيات محيطي تغيير دهد .به بيان ديگر، مديريت بازاريابي، مهار تقاضاست(کاتلر،1395).
بنابراين، مديريت بازاريابي عبارت از تجزيه و تحليل، برنامه ريزي، اجرا و مهار برنامه هايي است كه براي نيل به اهداف سازماني تهيه وتدو ين ميگردند. هدف از اين برنامه ها ايجاد و حفظ مبادلات است .به اين ترتيب، مديران بازاريابي شامل مديران فروش، فروشندگان، مديران تبليغات، محققين بازاريابي، مديران محصولات و مديران امور قيمت گذاري مي باشند(کاتلر،1395).
فلسفه هاي بازاريابي
همانطور كه بيان شد مديريت بازاريابي تلاش هدفمندي است كه هدف از آن دستيابي به مبادلات مطلوب با بازارهاي معين است .حال سوال اين است كه چه فلسفه اي بايد راهنماي اين تلاش هاي بازاريابي باشد؟ مطالعه مفاهيمي كه زمينه ساز اين تلاش ها محسوب ميشوند، بسيار حائز اهميت است .با مطالعه اين مفاهيم ميتوانيم اهميت و جايگاه ارزشي عواملي نظير مشتري، سازمان و جامعه را در آنها مشخص نمائيم درك و شناخت مفاهيم و مباني فكري كه زيربنا و چارچوب اصلي را تشكيل ميدهند يكي از وظايف اساسي مديران بازاريابي به شمار مي آيد .پنج مفهوم و مبناي فكري در بازاريابي وجود دارد كه بازاريابان ناگزيرند در اجراي فعاليت هاي خود بدانها توجه نمايند .اين مفاهيم را ميتوان از نظر روند تكاملي به صورت زير بيان نمود:
1- مفهوم توليد؛
2- مفهوم محصول؛
3- مفهوم فروش؛
4- مفهوم بازاريابي؛
5- مفهوم بازاريابي اجتماعي.
مفهوم بازاريابي اجتماعي
اين مفهوم آخرين و جديدترين مفهومي است كه در فلسفه هاي پنجگانه بازاريابي مطرح ميشود .
تعدادي از انديشمندان و صاحبنظران دانش بازاريابي، عقيده دارند كه تأكيد مفهوم بازاريابي تنها بر تأمين نيازها و خواسته هاي مشتريان است و سلامت اجتماعي و جامعه جايگاهي در اين فلسفه ندارد .آنها بر اين باورند كه مديران سازمان ها موظفند اهداف و مقاصد خود را گسترش دهند و ضمن آن تلاش كنند تا نيازها، خواسته ها و منافع بازارهاي هدف خود را تعيين نمايند تا شركتشان بتواند در مقايسه با شركت هاي رقيب اين نيازها و خواسته ها را به صورت كارآمدتر وكارآتر تأمين نمايد .اين اقدامات به نوبه خود موجب خواهد شد كه رفاه و تندرستي مشتري و جامعه فراهم شود(ایمانی و همکاران،1392).