انواع نگرش
رضايت شغلي: وابستگي شغلي (شغل معرف خود دانستن) هر فرد به درجه يا ميزاني اطلاق ميشود شخصي شغلش را معرف خود و كار يا عملكردش را موجب سربلندي و كسب حيث و اعتبارش ميداند وابستگي زياد شغلي با غيبت و استعفا رابطه معكوس دارد.
تعهد سازماني: بدان معني است كه فرد، سازماني را معرف خود ميداند. در رابطه با وابستگي شغلي، تحقيقات نشان ميدهد كه بين تعهد سازماني، غيبت و جابه جايي كاركنان رابطه معكوس وجود دارد.
رضايت شغلي: نگرش كلي فرد نسبت به شغلش. شغل فرد ايجاد ميكند كه با همكاران، سرپرستان و روسا رابطه متقابل داشته باشد. مقررات و سياستهاي سازمان را رعايت و اجرا نمايد، عملكردش طبق استانداردهاي تعيين شده باشد.
نگرش اقتضايي
اساس نگرش اقتضايي كه به آن نگرش موقعيتي نيز گفته ميشود بر اين استوار است كه يك الگوي مديريت براي همه موقعيتها به عنوان بهترين راه وجود ندارد وظيفه مديران اين است كه تعيين كند چه روشي، در چه موقعيتي خاص، تحت شرايط ويژهاي و درچه زمان بخصوصي بهترين زمينه را براي نيل به اهدف مديريت فراهم ميكند. نگرش اقتضايي مستلزم پرورش مهارتي اداركي است؛ مدير بايد يك واقعيت را بشناسد.
آن را درك كندو قبل از اتخاذ تصميم، نگرش مناسب يا موقعيت را بيابد و آن را به كار گيرد. در نگرش اقتضايي، بهترين راه حل براي مسائل مديريتي راه حلي است كه به خصوصيات منحصر به فرد موقعيتي كه مدير با آن مواجه است پاسخ دهد شعار نگرش اقتضايي اين است “هر چيزي به موقعيتي بستگي دارد” نگرش اقتضايي بر پايه نگرش بنا شده است و بر جزئيات روابط بين اجزاي سيستم تمركز دارد.
اتخاذ نگرش مثبت
چگونه ميتوانيم عملكرد كاركنان را همراه با احساس لياقت و ارزشمندي آنان بهبود بخشيم به روش اصلاح رفتار در واقع افزايش رفتارهاي مطلوب (آنها كه در رسيدن به هدف كمك ميكنند) با تقويت مثبت است به جاي كاهش رفتارهاي نامطلوب (آنها كه رسيدن به هدف را كند ميكنند) همراه با تنبيه. تقويت مثبت، اصلاحي كه در دهههاي پيش در محافل مديريت و جلسات مديران از آن كمتر نام برده ميشود. فني است كه اكنون همگان آن را ميشناسند.
رفتار مطلوب و نامطلوب (براي نمونه چابك بودن در برابر كند بودن) دوسوي يك سكهاند كه هر طرف را ميتوان زماني نشان داد. مديري كه رفتارهاي مطلوب كاركنان را تقويت مثبت ميكند سرانجام همان بهبودي را در عملكرد به دست ميآورد كه مدير كيفري و تنبيهي به دنبال آن است ولي بدون برطرف كردن اعتماد خويش و بدون به باور آوردن ترس و سوء ظن و حس انتقام .بهبود نگرش، مستلزم ايجاد تحول در بينش و درك است:نگرش شالوده و نگهدارندهي هر كاري است كه تو ميكني، و عامل كليدي در روند نظارت بر سرنوشت نگرش مثبت ژنتيكي و ارثي نيست، بلكه خصلتي است اكتسابي : نگرش منفي الزاما حاصل گذشتهي تو نيست ممكن است دال بر ترس تو از آينده هم باشد.