پرسشنامه درگیری شغلی اوترخت (UWES-9)
پرسشنامه درگیری شغلی : هدف: ارزیابی میزان درگیری شغلی از ابعاد مختلف (سرزندگی، فداکاری، شیفتگی)پرسشنامه 9 سوال است.
شيوه نمره گذاري
پرسشنامه استاندارد اين پرسشنامه 9 سوال داشته و هدف آن ارزیابی میزان درگیری شغلی از ابعاد مختلف (سرزندگی، فداکاری، شیفتگی) مي باشد. طيف نمره گذاري آن بر اساس طيف ليكرت پنج گزينه اي مي باشد كه در جدول زير گزينه ها و نيز امتياز مربوط به هر گزينه ارائه گرديده است:
گزينه | کاملا موافقم | موافقم | نظری ندارم | مخالفم | کاملا مخالفم |
امتياز | 1 | 2 | 3 | 4 | 5 |
اين پرسشنامه داراي 3 بعد بوده كه در جدول زير ابعاد و نيز شماره سوال مربوط به هر بعد ارائه گرديده است:
بعد | سوالات مربوطه |
سرزندگی | 1، 2، 5 |
فداکاری | 3، 4، 7 |
شیفتگی | 6، 8، 9 |
برای بدست آوردن امتیاز مربوط به هر بعد مجموع امتیازات آن بعد را با هم جمع نموده و به منظور بدست آورد امتیاز کلی پرسشنامه مجموع امتیازات تک تک سوالات را محاسبه نمائید. امتیازات کلی بالاترنشان دهنده درگیری شغلی بالاتر خواهد بود و برعکس.
روایی و پایایی
در پژوهش قنبری و همکاران (1394) روایی صوری و محتوایی، با استفاده از نظر کارشناسان و اساتید مورد سنجش و تایید گرفت. با استفاده از تحلیل عاملی نیز برازش 3 عامل آن مورد تایید قرار گرفت. برای محاسبه پایایی آن از آلفای کرونباخ استفاده شد که نتایج آن در جدول زیر ارائه گردیده است:
بعد | آلفای کرونباخ |
سرزندگی | 71/0 |
فداکاری | 64/0 |
شیفتگی | 64/0 |
کل | 87/0 |
درگیری شغلی
مفهوم درگیری شغلي به ميزان اهميتي كه نقش و شغل فرد براي او دارد و از آن براي تعريف و ارزشيابي خود استفاده ميكند، تعريف شده است و در واقع كاركن دلبسته به شغل، به عنوان كسي كه شغلش بخش جدايي ناپذير از تعريف خودش است، توصيف ميشود. بنابراين شغل فرد بايد متناسب با تواناييها و ويژگيهاي فرد باشد تا او بتواند با آن ارتباط مبتني بر درگیری برقرار كند. همچنين درگیری شغلي را، به ميزاني كه افراد به طور روانشناختي با شغل كنوني شان شناسايي ميشوند، نسبت داد. درگیری شغلي به يك حالت تعيين هويت روانشناختي با كار برمي گردد يا درجهاي كه يك شغل، مركزي براي تعيين هويت يك فرد است. سطح بالاي درگیری شغلي به اين معنا است كه فرد شغل خاصي را به خود نسبت ميدهد و آن را معرف خود ميداند. هنگامي كه مفاهيمي از قبيل كارسوزي و بيگانگي از كار مطرح شدند، مفهوم درگیری به شغل نيز مطرح گرديد. كانونگو (1982)، مشاهده كرد كه در پيشينه پژوهشها، درگیری به شغل با واژههاي معادل بسيار تعريف شده است، واژههايي از قبيل علايق مركزي، درگیری به نقش شغلي، عملكرد خود درگيرانه، درگیری شغلي و انگيزش دروني، به مفهوم اين واژه به كار رفتهاند واغلب محققان، واژه شغل را با واژه كار كه كليتر از شغل ميباشد، معادل ميدانند. او بيان كرد كه درگیری شغلي يك باور توصيفي است كه به طور همزمان ايجاد شده، در حالي كه درگیری كاري يك باور هنجاري است كه به طور تاريخي ايجاد شده است.