ادبیات نظری سرمایه فکری
ادبیات نظری سرمایه فکری:حداکثر سازی سود، این شعاری است که بر مبنای آن پارادایمها، تئوری ها و مدلهای گوناگونی در عرصه نظام دانش در حوزه مدیریت و حسابداری عنوان شده است. بر مبنای این پیش فرض عناصری مورد توجه و تمرکز اندیشمندان قرار می گرفت که سیستم روابط را فقط بر مبنای حداکثر سازی سود تنظیم مینمود. از سال 1950 با پیدایش تفکراتی نو مبنی بر خلق ارزش، توجه و تمرکز بر پیاده سازی الگوهای ارزش در سازمان، توسعه روز افزون شبکه کسب و کار، افزایش رقابت و رشد ابزار های تکنولوژی، مسیر مدیریت بنگاههای اقتصادی را به سمتی سوق میداد که دیگر ابزار های مدیریت گذشته توان مقابله با صنعت های در حال رشد و فضاهای جدید رقابتی را نداشت(یونگ،2012).
در سال 1962 چندلر در کتابی به نام استراتژی و ساختار استراتژی، استراتژی را وارد حوزه کسب و کار کرد ، استراتژی ای که تا قبل از آن در حوزه نظامی مطرح بود . اندروز در سال 1965 استراتژی های کسب و کار را مطرح کرد و در سال 1970 مینتزبرگ و پورتر پدران استراتژی مفاهیمی را مطرح نمودند که بر اساس آن مدیران علاوه بر توجه و تمرکز بر علایق سهامداران نگاهی نو به علایق و انتظارات ذی نفعان دارند و بر اساس این مفهوم دیگر سازمان فقط به دنبال خلق ثروت برای سهامداران نیست بلکه به دنبال خلق ارزش برای ذینفعان خود میباشد(وانگ،2011).
بیان استراتژی های رقابتی توسط پورتر نظام اندیشه را به سمت ارزش آفرینی و ایجاد مزیتهای رقابتی هدایت نمود. توجه بر تمرکز، تمایز و ایجاد مزیتهای رقابتی ممکن نیست مگر با شناسایی و استقرار زنجیره ارزش مفهومی که پورتر بر آن توجه خاص دارد بهره گیری از عناصر زنجیره ارزش و غنی نمودن هر عنصر سازمانها را در خلق ارزش یاری میرساند. مدیریت منابع انسانی یکی از عناصر کلیدی زنجیره ارزش مقوله ای است که برای هر بنگاه اقتصادی میتواند مزییتی رقابتی محسوب گردد(سالدامیلی،2012).
2-2-1 سیر تاریخی سرمایه فکری
سرمایه فکری اولین بار در سال 1962 توسط فریتز چلاپ مطرح شد پس از آن در سال 1969 جان کنت گالبرایت اصطلاح سرمایه فکری را به کار برد. در اوايل دهه 1980 ایده عمومی ارزش ناملموس (که اغلب ”سرقفلی“ نامیده میشد) را ایتامی مطرح کرد(روس،2010).
در اواسط دهه 1980 انقلاب اطلاعات شكل گرفت و شكاف بين ارزش دفتري و ارزش بازار به طور چشمگيري براي بسياري از شركتها افزايش یافت. در همين حين، كتابي پيرامون استخراج ارزش از نوآوري توسط آقاي تيس انتشاريافت.
در اواخر دهه 1980آغاز نخستين تلاشها براي نوشتن و تدوين صورت حسا ب هايي كه سرمايه هاي فكري را اندازه گيري ميكنند(اسويبي، 1988 ). شکل گرفت و در این رابطه کتاب « ارتباط گم شده و سقوط مديريت حسابداري » توسط آقايان جانسون و كاپلان انتشار یافت. همچنين كتاب «مديريت داراييهاي دانشي» (قرن 21) توسط آميدن منتشر شد.
در سال 1990 شرکت اسكانديا آقاي ليف ادوينسون را به عنوان « مدير سرمايه هاي فكري» خود منصوب کرد. اولين باري است كه نقش مديريت سرمايه هاي فكري با تخصيص يك پست رسمي، در سازمان مشروعيت مييابد. كاپلان و نورتن ( 1992 ) مفهوم و رويكرد كارت امتيازي متوازن را معرفي کردند. اين رويكرد مبتني بر اين فرض است كه آنچه را كه شما اندازه گيري ميكنيد همان چيزي است كه شما به دست مي آوريد. همچنین كتاب «سازمان هوشمند» نیز توسط كوئين انتشار يافت.
ونوكا و تاكيشي در سال 1995 کار بسيار با ارزششان را دربارة ”سازمان دانش آفرین“ معرفی کردند. اگر چه تمركز اين كتاب بر دانش است، با وجود اين، تمايز بين دانش و سرما ية فكري در آن بسيار ظريف عنوان شده است.
در سال 1994 ابزار شبيه سازي سلمي به نام تانگو روانه بازار شد. تانگو اولين محصول پرفروش است كه در آموزش مديران دربارة اهميت عوامل نامشهود، به كار مي آيد. همچنين در سال ( 1994 ) ضميمه اي براي گزارش سالانة شركت اسكانديا تهيه شد كه موجودي سرمايه هاي فكري آن ر ا نشان ميداد. گزارش سرمايه هاي فكري، علاقة زيادي ايجاد کرد و در شركتهايي كه به دنبال پيروي از پيشگامي اسكانديا هستند. براي « مميزي دانش » رويداد قابل توجه ديگري كه در سال ( 1995 ) اتفاق افتاد، زماني است كه سلمي از ارزيابي جامع از وضعيت سرمايه هاي فكري شركت استفاده كرد. صاحب نظران نهضت سرماية فكري، كتابهاي پرفروشي را دربارة موضوع منتشر کردند (كاپلان و نورتون، 1996 ادوينسون و مالون،1997 ؛ اسويبي، 1997). با اين حا ل، كار ادوينسون و مالون بويژه دربارة فرآيند و چگونگي انداز ه گيري سرمايه هاي فكري به مراتب بيشتر استفاده شد.
سرمايه هاي فكر ي، موضوع مورد پسند بسياري از محققان و كنفرانس هاي علمي، مقاله ها و نشريه هاي مختلف قرار ميگيرد. تعداد زيادي پروژه از جمله پروژ ههاي مرتيوم، دانمارك و استكهلم، در سطح وسيع انجام گرفت(محسنی فرد و همکاران،1392).
2-2-2 تعاریف سرمایه فکری
سرماية فكري، ماهيت فرار و سيال دارد و زماني كه كشف شود و تو سط سازمان استفاده شود، سازمان را در ورود به محيط رقابتي ياري ميرساند(بونتيس، 1996).
سرماية فكري، دربرگيرندة همة فرآيندها و داراييهايي است كه به طور معمول و سنتي در ترازنامه منعكس نميشود. همچنين شامل آن گروه از داراييهاي نامشهود مانند: علائم تجاري و حق امتيازها و است كه روشهاي، حسابداري مدرن آنها را مد نظر قرار ميدهد(روس، 1997).
سرمایه فکری دانش موجود در سازمان است و در دو سطح فردی و سازمانی مطرح میشود. سطح فردی شامل دانش، مهارت و استعداد و … است و در سطح ساختاری چیزهایی مانند پایگاه داده خاص هر مشتری، فناوری و روش ها و فرآیند های سازمانی و فرهنگ و… است(هانس، 1997).
سرمایه فکری مجموعهای از دانش، اطلاعات، داراییهای فکری، تجربه، رقابت و یادگیری سازمانی است که میتواند برای ایجاد ثروت به کار گرفته شود. در واقع سرمایه فکری تمامی کارکنان، دانش سازمانی و تواناییهای آن را برای ایجاد ارزش افزوده در بر میگیرد و باعث منافع رقابتی مستمر میشود(استوارت 1997).
ادوینسون و مالون در سال 1997 سرمایه فکری را چنین تعریف کرده اند دانشی که میتواند به ارزش تبدیل شود. آنها برای توضیح سرمایه فکری از استعاره درخت که زندگی اش وابسته به ریشه است، و آن نیز در زیر خاک و پنهان است، استفاده میکنند و میگویند که موفقیت شرکت به سرمایه فکری اش وابسته است که آن نیز یک منبع پنهان است(گنجوی و همکاران،1391).
سرماية فكري، جستجو و پيگيري استفادة موثر از دانش، در مقايسه با اطلاعات است. (بونتيس، 1998) بونتیس و هالند، در مقاله خود در سال 2002، سرمایه فکری را اینطور تعریف میکنند: سرمایه فکری ذخیرهای از دانش را که در نقطه خاصی از زمان در یک سازمان وجود دارد، نشان میدهد. در این تعریف ارتباط بین سرمایه فکری و یادگیری سازمانی مورد توجه قرار گرفته است(بونتیس و هالند،2002).
سرماية فكري، عبارت است از دانشي سازماني وسيع كه براي هر شركت، منحصر به فرد بوده و به شركت اجازه ميدهد تا به طور پيوسته خود را با شرايط در حال تغيير و تحول، انطباق دهد. (موريتسن، 2000) .
سرماية فكري، عبارت است از دانشي سازماني وسيع كه براي هر شركت، منحصر به فرد بوده و به شركت اجازه ميدهد تا به طور پيوسته خود را با شرايط در حال تغيير و تحول، انطباق دهد. (موريتسن، 2000)
سرماية فكري را از منظر محاسباتي ميتوان به عنوان اختلاف ارزش بازار و ارزش دفتري شركتها تعريف كرد(فاستر، 2001).
سرمايه فكري، از تفاوت بين ارزش بازار يك واحد تجاري و هزينة جايگزيني داراييهاي آن به دست مي آيد(ستارمان، 2002)
سرمایه فکری را مجموعه ای از دارایی های دانشی متعلق به سازمان و جزئی از دارایی های سازمان بوده تعریف میکند که موجب افزایش ارزش سرمایه های سازمان گردیده و وضعیت سازمان را در مقایسه با رفتار بهبود میبخشد(مار،2004).
یکی از سردرگمی ها که اغلب در ارتباط با سرمایه فکری ایجاد میشود تفاوت آن با دارایی فکری است. هریک از این موارد دارای تعاریف مستقل و در عین حال به هم وابسته میباشد. وقتی به داده ها ساختار داده شود اطلاعات را شکل میدهند مصرف هدفمند اطلاعات به ایجاد دانش می انجامد.
بر اساس تعریف، سرمایه فکری دانشی است که تغییر شکل یافته و به چیزی تبدیل شده که برای بنگاه ارزشمند است. دارایی فکری یا دارایی دانشی محصول این دانش تغییر شکل یافته (سرمایه فکری) است(ارندز،2013).
سرمایه فکری دارایی است که توانایی سازمان را برای ایجاد ثروت اندازهگیری میکند. این دارایی ماهیت عینی و فیزیکی ندارد و یک دارایی نامشهود است که از طریق به کارگیری داراییهای مرتبط با منابع انسانی، عملکرد سازمانی و روابط خارج از سازمان به دست آمده است. همه این ویژگیها باعث ایجاد ارزش به دست آمده می شود به دلیل اینکه یک پدیده کاملاً داخلی است، قابلیت خرید و فروش ندارد(نمس،2011).