بازاریابی حسی چیست؟
بازاریابی حسی از آن دسته از مبانی نظری نشات می گیرد که در آنها تجربه برند، چه کالایی، چه خدماتی، با دیدی کل نگرانه مورد توجه قرار می گیرد. حواس انسان کانون فعالیتهای بازاریابی شرکت با تأکید بر خلق و ارائه تجارب حسی است. این امر به شرکت اجازه می دهد تا ارزشها و هویت برندش را در سطح فردی عمیق تری به ذهن مشتری منتقل کند. بازاریابی حسی می تواند در تجربه ی نهایی خرید و مصرف یک فرد موثر باشد؛ تجربه ای که در آن حواس پنج گانه ی انسان در یک تجربه ی حسی متعالی با برند در تعامل است
مفهوم بازاریابی حسی میوه تکامل و تحول درختی است که از سه شاخه تشکیل شده است: علوم عصبی، روانشناسی و تحقیقات بازاریابی. از این حیث، تعامل نزدیک این سه موجب تقویت ماحصل آنها یعنی بازاریابی حسی می گردد
از میان پنج حس بینایی، بویایی، چشایی، شنوایی و لامسه، تاکنون منزلگاه تمرکز غالب فعالیتهای بازاریابی، حس بینایی بوده است. اما با رشد روزافزون علاقه به بازاریابی حسی درمیان فعالان و محققان بازاریابی توجه به آمیزه ای از تمامی حواس نقش مهمی در خلق تجربه مصرف یک فرد ایفا می نماید.
ویژگیهای مهم بازاریابی حسی
بازاریابی حسی بایستی همیشه یک ارتباط هیجانی عمیق را از طریق احساسهای مشتریان هدف با آنها برقرار کند. برای برقراری چنین ارتباطی بایستی عناصری را به کار بگیریم که از سه ویژگی مهم برای تجربه زنده برند برخوردار باشند تا در زمان واقعی(همین جا و هم اکنون) هماهنگ و یکنواخت شده ، به نتایج دلخواه منجر شوند. زمانی که این ویژگیها با مفاهیم تجربه زنده برند یکپارچه شدند، آنگاه به نتایجی می انجامند که به یاد ماندنی تر هستند. این سه ویژگی مهم عبارت اند از:
- حقیقت داشتن
- ارتباط مثبت
- به لحاظ شخصی دارای معنا و مفهوم بودن
مزایای بازاریابی حسی
بازاریابی حسی یک رویکرد شگفتیآور برای حضور شخصیت یک برند در زندگی روزمره است. به طور مثال اگر میخواهید برای یک نوشابه انرژیزا با مشتریان هدف تیپ ورزشی یا افراد پرانرژی به فعالیت بازاریابی حسی بپردازید، آنگاه تجربه تعاملی باید مبتنی بر همین ویژگیهای پرانرژی بودن، فعال بودن و فعالیت تعاملی جوشش و حبابی، نظیر نوعی بازی پریدن بر روی تور آکروبات که با نشانههای برند مورد نظر تزئین شده، طراحی شود. این محصول به عنوان بخشی از تجربهای که از طریق امتحان کردن آن حاصل میشود، در اذهان مشتریان متمایز خواهد شد و تصویر برند از طریق تناسب رنگ، منظره و احساس کردن مجموعهای حسی ایجاد میشود.
باوجود این، تعامل واقعی از طریق شخصیت برند است که الهامبخش خواهد بود؛ بنابراین وقتی یک مصرفکننده با برند درگیر میشود، وی با مجموعهای از ادراکات در مورد ارزشهای به یادماندنی آن برند، تنها گذاشته شده و به طور خودکار این محصول را با آن شخصیت (برند) در ادراک خود وابسته و مرتبط خواهد کرد. اگر چنین تجربهای به نحوی اثربخش هدفگذاری شده و مشتری هدف را پوشش دهد، آنگاه خواهد توانست با هدفهای الهامبخش و سبک زندگی مصرفکننده (پرانرژی و فعال بودن) به عنوان یک ارتباط عینی و واقعی متصل شده و ارتباط برقرار کند و به تقویت ارتباط بین برند و خریدار منجر شود. این تجربه زنده برند که مبتنی بر یک بازی تعاملی است، میتواند از طریق تمامی کانالهای ارتباطی بازاریابی نظیر بازیها و تبلیغات دیجیتالی نیز به اجرا درآید. بازاریابی حسی همچنین موجب حمایت و طرفداری از برند میشود.
بازاریابی حسی
بسیار مهم است که محصولات ما وقتی دیده میشود چه حسی به مخاطب منتقل میکند. بسیاری از شرکتها اهمیت بستهبندی را دستکم میگیرند. اطلاعاتی که از طریق بینایی منتقل میشود تاثیر قابلتوجهی بر احساس مخاطب از محصول یا خدمت شما دارد. انتخاب رنگ مناسب نیز اهمیت دارد. رنگها میتوانند بر نحوه خرید ما تاثیر بگذارند. مقالهای که در سایت «لایف هکر» منتشر شده نشان داده است که پیشخدمتهایی که لباس قرمز میپوشند، اغلب انعام بیشتری دریافت میکنند و رنگ قرمز حتی بر میزان خریدهای آنلاین هم تاثیر میگذارد!
رنگ یکی از مواردی است که بعید است از یاد مشتری برود. با شنیدن واژه « ایرانسل» چه رنگی در ذهنتان تداعی میشود؟ برند «رایتل» چطور؟ نکته مهم آن است که وقتی رنگی را انتخاب کردیم در تمامی تبلیغات و اقلام بازاریابی از آن رنگ به عنوان رنگ غالب استفاده کنیم تا پس از مدتی آن رنگ بخشی از هویت کسبوکار ما شود. رنگ باید با نوع محصولات یا خدمات ما همخوانی داشته باشد. مدتی قبل یک شرکت تولید آب معدنی در ایران از رنگ قرمز استفاده کرده است. قرمز رنگی گرم است و نمیتواند سرد و خنک بودن را تداعی کند.
اشتراکها: موضوعات جدید و مقاله بیس پروپزال مدیریت –گرایش تجارت الکترونیک (2018-2019)تأثیر