در این مقاله در مورد دیدگاههایی در مورد کانون تعهد انسانی توضیح خواهیم داد.
دیدگاه ریچرز: ریچرز یکی از اولین محققان درباره کانون تعهد انسانی، اعتقاد داردکه مفاهیم عمومی تعهد انسانی ممکن است زمانی بهتر درک شوند که آن ها را مجموعه ای از تعهدات در نظر گرفت. به اعتقاد او کارکنان میتوانند تعهدات مختلفی را به اهداف و گروه های گوناگون درون سازمان تجربه کنند. بنابراین در درون سازمان تنها درک تعهد انسانی مهم نیست، بلکه توجه به کانون های تعهد نیز الزامی است. ریچرز کانون های تعهد کارکنان را تعهد به مدیریت عالی، سرپرستان، گروه کار، همکاران و مشتریان سازمان دانسته و معتقد است که کارکنان میتوانند به این کانونها، با توجه به درجه انطباق اهداف و ارزش هایشان با آنها به طور متفاوتی متعهد شوند.
دیدگاه بکر و بیلینگس: برای طبقه بندی کانون های تعهد بکر وبیلینگس بین کسانی که متعهد به سطوح پایین سازمان همچون گروه کاری و سرپرست مستقیم هستند و کسانی که عمدتا متعهد به سطوح بالای سازمان مثل مدیریت ارشد و سازمان در کل بودند، تمایزقائل شدند. با ترکیب هر کدام از این سطوح بالا و پایین، آنها چهار دیدگاه متمایز را مطرح کردند. ابتدا افرادی که تعهد کمی هم به گروه های کاری و سرپرستان و هم به مدیریت ارشد و سازمان دارند که به آنها عنوان بی تعهد دادند. برعکس افرادی که به هر دو کانون تعهد بالایی نشان دادند، متعهد نامیده میشوند. در بین این دو گروه افرادی هستند که به سرپرست و گروه کاریشان کاملا متعهدند اما به مدیریت عالی و سازمان متعهد نیستند، که به عنوان افراد متعهد جزئی (محلی) در نظر گرفته میشوند. و کسانی که به مدیریت ارشد و سازمان کاملا متعهد ولی به سرپرست و گروه کاریشان متعهد نیستند، به آن ها افراد متعهد کلی (جهانی) میگویند.
بکر و بیلینگس در مطالعه یک سازمان عرضه کننده لوازم نظامی بزرگ، دریافتند که نگرش های کارکنان، مرتبط با رفتارهایشان بود. برای مثال افراد بی تعهد علاقه بیشتری به ترک شغل و علاقه کمتری برای کمک به دیگران داشتند. در عوض افرادی که در طبقه متعهد قرار گرفتند، این چنین نبودند. انهایی که به طور کلی(جهانی) و به طور جزئی (محلی) متعهد بودند، بین این دو گروه نهایی قرار گرفتند. در نتیجه اگرچه این روش تمایز بین کانون های مختلف تعهد هنوز جدید است، ولی جای امیدواری است که بتوان از آن به عنوان ابزاری برای درک کلید تعهد انسانی استفاده کرد.
در مجموع دودیدگاه کلی در مورد تعهد انسانی وجود دارد: دیدگاه اول تعهد انسانی را امری نگرشی یا عاطفی میداند. بر اساس این دیدگاه تعهد انسانی عبارت است از دلبستگی و علاقه قوی به سازمان و تعیین هویت که از نظر مفهومی دست کم میتوان سه عامل برای آن در نظر گرفت:
- پذیرش و اعتقاد قوی به اهداف و ارزشهای سازمان
- تمایل به تلاش زیاد برای تحقق اهداف سازمان
- تمایل شدید به باقی ماندن و عضویت در سازمان.
بر اساس تعهد انسانی، دومین دیدگاه امری رفتاری است و این نوع تعهد «تعهد حسابگرانه» به شمار
میآید. در این دیدگاه، افراد به دلیل مزایا و منافعی که دارند و سرمایه گذاری هایی که در سازمان کرده اند، به سازمان دلبسته میشوند.