بدبینی
بدبيني سازمانی يكي از موضوعات رفتاري است كه اثرات مهمي بر سازمان دارد. بدبيني سازماني باعث مي شود كاركنان به سازمان، شغل و عقايد، احساسات و رفتارهاي خود نگرش منفي داشته باشند. مارتين سليگمن بيشترين تاثير را در مفهوم روانشناختي بدبيني داشته است. نتايج بررسيهاي سليگمن نشان داد انسانها بدبين به دنيا نميآيند، بلكه بدبيني را ميآموزند. افراد بدبين معمولاً شكستهايشان را به عوامل دروني، كلي و هميشگي نسبت ميدهند، اما افراد خوشبين شكستهايشان را به عوامل بيروني، جزئي و مقطعي نسبت مي دهند.
برخي از علل بدبيني كاركنان نسبت به سازمان كه در مقالات مختلف بيان شدهاند شامل اين موارد هستند: كوچك سازي، پرداخت بيشتر به مديران، تغييرات مديريت نشده و رويكردهاي تيم.
درك دلايل و پيامدهاي بدبيني سازماني ميتواند در كنترل يا كاهش اثرات منفي اين مفهوم به مديران ياري رساند. براي نمونه، تفاوت در قدرت، كيفيت روابط و ادراك از سيستم منابع انساني ميتواند بر ميزان بدبيني سازماني اثرگذار باشد. پژوهشها نشان ميدهند كه كاركنان بدبين داراي بهرهوري پايينتري هستند، رضايت شغلي و تعهد سازمان كمتري دارند، احتمال مشاركت آنها در تغييرات سازماني كمتر است و از روحيه پايينتري برخوردارند.
تعريف بدبيني
بدبيني طرز تفكر و شيوهاي از زندگي است كه از يونان باستان سرچشمه گرفته است. در مورد اين كه واژه بدبيني از كجا آمده است، شك و ترديد وجود دارد. برخي معتقدند كه واژه بدبيني از «كيون» لغتي يوناني به معناي «سگ» آمده است و بدبينان را به سگي تشبيه ميكند كه هر گاه رفتاري را مطابق با عقايد خود نميبينند، شروع به «پارس كردن» ميكنند.
اسكار ويلد تعريف خود از افراد بدبين را اين گونه عنوان ميكند: «فردي كه قيمت همه چيز را ميداند، ولي ارزش هيچ چيز را نميداند». در فرهنگ لغت انگليسي آكسفورد نيز بدبيني اين گونه تعريف شده است: “حالتي كه در آن اعمال و انگيزههاي انسان در صداقت و خوبي دروغ پنداشته ميشود.”دين و همكاران (1998) بدبيني سازماني را اين گونه تعريف كرده اند: «نگرش و احساس منفي در سازمان، باوري كه سازمان را فاقد درستي مي داند و به بروز رفتارهاي توهينآميز و انتقادي نسبت به سازمان تمايل دارد».
بر اساس اين تعريف، مي توان سه نوع بدبيني را مشخص كرد كه عبارت است از بدبيني احساسي، بدبيني شناختي و بدبيني رفتاري.
بدبيني احساسي، بدبيني شناختي
بدبيني احساسي واكنشهاي عاطفي مانند آزردگي، خشم، تنش و اضطراب را شامل مي شود. زماني كه منشا اين احساسات رفتار مديريت است، بر تعهد و انگيزش كاركنان تاثير دارد. وقتي كاركنان بر اين باورند كه تزوير و منفعت شخصي در سازمان عموميت دارد، احساس بدبيني شناختي مي كنند. براي مثال بدبيني شناختي زماني ايجاد مي شود كه كاركنان باور كنند سازمان به مشاركت آنها ارزش نمي دهد و به آنها توجه نمي كند.
بدبيني رفتاري
بدبيني رفتاري، در رفتارهاي منفي كاركنان بروز مي كند، رفتارهايي مانند انتقاد از سازمان، شوخيهاي طعنهآميز، تفسيرهاي بدگمانانه از رويدادهاي سازمان و پيشبيني بدبينانه آينده سازمان نشاندهنده بدبيني رفتاري است.
رويكردهاي روانشناسي در مورد بدبيني
رويكردهاي گوناگون روانشناسي در زمينه بدبيني وجود دارد. برخي از نويسندگان بيان ميكنند كه بدبيني در افرادي آشكار ميگردد كه: “ديگران را متقلب، خودپسند و غير قابل اعتماد ميبينند، انگيزههاي ديگران را مورد سئوال قرار ميدهند، در روابط خود محافظه كار و بي اعتماد هستند، حالت دشمني و كسلكننده دارند، از اين كه ديگران از آنها خواستهاي داشته باشند، متنفرند و ياريگر نيستند”.
بيشتر تعاريف روانشناختي از بدبيني، بياعتمادي نسبت به مردم و اعتقاد به اين كه ديگران خودخواه هستند و ارزش اعتماد و تكيه كردن را ندارند را در بر ميگيرد. بيشتر رويكردهاي روانشناختي در زمينه بدبيني بر روي اعتقاداتي كه فرد نسبت به ديگران دارد، تمركز ميكنند. اين اعتقادات شامل: ديگران متقلب هستند، صادق نيستند، نامطمئن و تنبل هستند ، ديگران نالايق، فريبكار و خودخواه هستند، ديگران بلند نظر نيستند و در نهايت، ديگران قابل اعتماد نيستند.
بدبيني سازماني
ميتوان بدبيني سازماني را اين گونه تعريف كرد: نگرش منفي نسبت به سازمان كه سه بخش را در بر ميگيرد:
- اعتقاد به اين كه سازمان داراي عيب است.
- نتيجهگيري منفي نسبت به سازمان
- رفتاري توهينآميز نسبت به سازمان متناسب با اعتقاد و نتيجه