Psychology aims to understand real human behavior. However, cultural biases in the scientific process can constrain knowledge. We describe here how data-driven methods can relax these constraints to reveal new insights that theories can overlook. To advance knowledge we advocate a symbiotic approach that better combines data-driven methods with theory.

نمونه ترجمه مقاله:

کاهش قیدهای داده محور

یک روش برای کاهش قیدهای پژوهش نظری پذیرش موضع آگنوستیک (ندانم گرایانه) است که در آن سازه های نظری را تعدیل می کند و از روش هایی استفاده می کند که آزادی جستجو را افزایش می دهد. به عنوان مثال، همانطور که در کادر 1 نشان داده شده است، درک این موضوع که چه حالت هایی از چهره احساسات را در جوامع مختلف مخابره می کند میتواند مربوط به انتخاب محرک های آگنوستيك (ندانم گرایانه) حالت های چهره باشد (یعنی بدون استفاده از تصورات قبلی در نظریه غربی که شش حالت  خاص چهره بیان کننده شش احساس خاص هستند) [15]. سپس شرکت کنندگان می توانند از یک آرایه گسترده تر از محرک های حالت های چهره انتخاب کنند تا به صورت دقیق تری دسته بندی احساساتی را که به جامعه آنها مربوط است ارئه دهند. به طور مشابه، در مطالعات موسیقی و حرکات بدن، شرکت کنندگان می توانند خودشان آزادانه نمایش مفاهیم را تولید کنند مانند آهنگ، گام و ترکیب کلیدهای پیانو “تا موسیقی شاد به نظر بیاید” [6]. روش های با پایان باز که سؤالاتی از این دست می پرسند: “این بوی چیست؟”  [7] یا “این فرد چه حسی دارد؟” [8] نیز به شرکت کنندگان این آزادی را می دهد که بدون توجه به محدودیتهای فرهنگی به سؤالات پاسخ دهند.

نکته مهم این است که این روش های آگنوستیک تمایل دارند مرزهای دستور کار نظریه داده کاوی را به منظور دسترسی به دانش جدید که امکان دارد در مواقع دیگر نادیده گرفته شود جابجا کنند. این یک روش باارزش و ویژه است که  در آن نظریه های ثبت شده و فرضیات بنیادی به چالش کشیده می شوند. این روش مبتنی بر فلسفه، بیشتر در زمینه روانشناسی فیزیکی (علمی که به دنبال پیدا کردن روابط قانون مند بین محرک های قابل اندازه گیری در محیط خارجی و عواطف انسانی است، یعنی برای برقراری توابع انتقال از دنیای فیزیکی به دنیای روانشناسی ایجاد شده است) پایه گذاری شده است. در نتیجه برای دسترسی به این تابع، روش های روانشناسی فیزیکی تمایل دارند پارامترهای یک محرک را به صورت جامع واکاوی کنند و پاسخ های ضمنی به آن نظیر بینایی، شنوایی، چشایی، یا لامسه را اندازه گیری کنند. تابع حساسیت یک مثال کلاسیک است که نشان می دهد چگونه توانایی سیستم بینایی انسان در تشخیص تغییرات کنتراست، وابسته به محتوای فرکانس