مشارکت نیروی انسانی
با جدایی مالکیت از مدیریت،و تحول سازمانها به مدیریتگرایی،مشارکت کارکنان با شکلهای اولیه خود آغاز شد و همراه با پیشرفت فنون و افزایش تحقیقات و مطالعات سازمانی و مدیریتی،شکلهای پیشرفتهتر آن ظهور کرد.تا جائیکه امروزه به عنوان یکی از اصولیترین راههای ارتقاء بهرهوری و اثربخشی نظام اداری و مدیریتی کشورها،سازمانها و شرکتها مطرح گردیده است.
در جوامع و سازمانهای مختلف الگوها و روشهای مختلفی طراحی شد تا متناسب با شرایط آنها به کار گرفته شود.در کشور ما نیز رفتهرفته مشارکت و الگوهای آن هم از جنبه تئوریک و هم از نظر عملی اهمیت خود را باز مییابد،به طوریکه در حال حاضر چندین شرکت بزرگ برنامههای خاصی را در زمینه مشارکت کارکنان به طور جدی و عملی تدوین و اجرا میکنند.
دلایل عدم مشارکت نیروی انسانی
ضعف مديريت
ضعف مديريت : يكي از عوامل عدم مشاركت كاركنان در تصميمگيريها ضعف مديريت و نوع نگاه ميباشد مديران سازمان به دلايل زيادي از جمله عدم اعتقاد و اعتماد به زيردستان و تماميت خواهي ، خود محوري حاضر نيستند ديگران را در تصميم گيريهاي سازمان شركت دهند و اين امر باعث خود محوري و تصميم هاي آني و بي ثمر و حتي زيانبار كه عواقب بلند مدت و حتي در موارد بسياري ركود سازمانها را در بر دارد را موجب ميشود.
عدم احساس تعلق كاركنان به سازمانها
عدم احساس تعلق كاركنان به سازمانها : از دلائل ديگر عدم مشاركت كاركنان احساس عدم تعلق به سازمان متبوع خود است كه كاركنان را از خلاقيت و مشاركت در تصميم گيريهاي سازمان دور ميسازد كه جاي بحث و بررسي زياد دارد كه چرا كاركنان احساس تعلق به سازمان پيدا نميكنند و راهكار غلبه بر اين مشكل كجاست ؟
مغاير بودن اهداف ومنافع فرد و سازمان
مغاير بودن اهداف ومنافع فرد و سازمان : امروزه به دليل نامشخص بودن اهداف سازمانها و اشخاص گاه اين اهداف با هم مغاير ميباشند و كاركنان قبل از ورود به سازمان بايد اهداف سازمان را بشناسند و سعي نمايند جذب سازمانهايي شوند كه با اهدافشان همهمسو هستند اما زماني كاركنان بدون تحقيق جذب سازماني شوند و اهداف سازمان را در مقابل اهداف خود بدانند در تصميم گيريها مشاركت نميكند.
فقدان انگيزش
فقدان انگيزش :يكي ديگر از دلائل عدم مشاركت كاركنان عدم عوامل انگيزاننده در سازمانها ميباشد . امروزه در سازمانها بايد ايجاد انگيزه بوجود آورد چه انگيزه هاي مادي و چه معنوي ، فراهم نمودن امكانات كاري مناسب و رفاهي زندگي و ايجاد مشوقهاي روحي و رواني براي كاركنان ضمن ايجاد انگيزة بالا باعث مشاركت بيشتر كاركنان در امور نمايند.
عدم ايجاد يك بستر فرهنگي
عدم ايجاد يك بستر فرهنگي : يكي ديگر از دلائل مشاركت كاركنان عدم بستري سازي در جامعه در خصوص مشاركت عمومي در جامعه است كه اين بستر بايد ابتدا در خانواده ،مدارس ، دانشگاهها و مراكز آموزشي ايجاد و افراد مشاركت جو در جامعه تربيت شوند و در فرد نهادينه شود كه در امور مشاركت كند و همين فرد مديري مشاركت جو و يا كارمندي مشاركت كننده در امور باشد كه متاسفانه در حال حاضر اين بستر در جوامع در حال توسعه فراهم نشده است .
كمبود آموزشهاي لازم
كمبود آموزشهاي لازم : از دلائل ديگر عدم مشاركت كاركنان به دليل عدم آموزش در سطح عمومي جامعه و نگاهي است كه مديران كشور در حال توسعه به امر آموزش دارند و آن نگاه هزينه اي به آموزش است در حاليكه همين امر در كشورهاي توسعه يافته نگاه سرمايه اي به امر آموزش ميباشد بايد چشم ها را شست و جوري ديگر نگريست و مشاركت در امور را در سطح وسيع آموزش داده شود.
محرمانه بودن بعضي طرحها درسازمانها
محرمانه بودن بعضي طرحها درسازمانها : از دلايل ديگر اين عدم مشاركت عدم استفاده از ظرفيت سازمان است و به دليلي بعضي از طرحها را محرمانه نموده و از مشاركت كاركنان جلوگيري شده و كاركنان در بسياري از موارد از اين طرحها آگاه نمي شوند و لذا مشاركت نيز نميكنند.
از موارد ديگر كه ريشه فرهنگي دارند مانند نظام خودكامگي يا ارباب و رعيتي ،جهل ،خودخواهي و خود محوري مديران سازمانها ، نداشتن عدم اعتمادبه ديگران و نداشتن انعطاف ذهني و مواردي نيز موانع سازماني مانند ساختارهاي ديوانسالاري ،روابط رئيس و مرئوسي و برنامه ريزي بصورت متمركز از عدم مشاركت كاركنان و فقدان مديريت مشاركتي در سازمانهاي امروزي ميباشد.