عنوان فارسی:دانلود ترجمه مقاله درک سیاست سازمانی، مخفی سازی دانش و ابتکار کارکنان: نقش تعدیل کننده ی تعهد حرفه ای

دانلود ترجمه مقاله درک سیاست سازمانی، مخفی سازی دانش و ابتکار کارکنان: نقش تعدیل کننده ی تعهد حرفه ای:در این مطالعه، هدف اصلی ما پژوهش در مورد روابط بین POP ، پنهان سازی دانش و خلاقیت کارمند و همچنین بررسیِ نقش تعدیل کننده ی تعهد حرفه ای در رابطه ی پنهان سازی دانش-POP بود. ما در این مطالعه نشان دادیم که POP، پنهان سازی دانش را به صورت مثبت و به نوبه ی خود،خلاقیت کارمند را به صورت منفی پیش بینی می کند. یافته های ما با تحقیقات قبلی مطابقت دارد که در یک محیط کاری سازمانی، کارکنان ممکن است به پنهان سازی دانش روی بیاورند زیرا ترس این را دارند که دانشی که با قصد خوب به اشتراک می گذارند، احتمالا مشکلات غیرقابل انتظاری به وجود آورد (کویی و همکاران، ۲۰۱۶)

مقاله انگلیسی+ترجمه فارسی

فهرست مطالب

چکیده
۱-مقدمه
۱- ۱- POP و پنهان سازی دانش
۱ -۲- پنهان سازی دانش و خلاقیت کارمند
۱ -۳- POP و خلاقیت کارمند
۱ -۴- نقش تعدیل کننده ی تعهد حرفه ای
۱ -۵- مطالعه ی حاضر
۲- متد
۲ -۲-شرکت کنندگان
۲ -۲- روند
۲ -۲- معیارها
۳- نتایج
۳ -۳- روش متداول
۲ -۳- مدل اندازه گیری
۳ -۳- آزمایش فرضیه
۴- بحث
منابع

چکیده

در این مقاله ، روابط بین سیاست های سازمانی ادراک شده، پنهان سازی دانش وخلاقیت کارکنان را مورد بررسی قرار داده ایم.به علاوه، هدف ما بررسی نقش تعدیل کننده ی تعهد حرفه ای در رابطه ی بین سیاست های سازمانی ادراک شده و پنهان سازی دانش است. نمونه ی پژوهش، ۳۱۶ عضو هیئت علمی و ناظرین مشابه را از سه دانشگاه بزرگِ دولتی در اسلام آباد پاکستان شامل می شود.داده ها با استفاده از پرسشنامه ی خود مدیریتی جمع آوری و فرضیه ها با رگرسیون های خطی مورد آزمایش قرار گرفتند. ما دریافتیم که سیاست سازمانی ادراک شده، پنهان سازی دانش را به طور مثبت و به نوبه ی خود، خلاقیت کارکنان را به طور منفی پیش بینی می کند. به علاوه ، تعهد حرفه ای، رابطه ی مثبت بین سیاست های سازمانی ادراک شده و پنهان سازی دانش را تضعیف کرده است. ما با نشان دادن اینکه سیاست های سازمانی ادراک شده، اثرات منفی خود را به صورت مستقیم بر خلاقیت کارکنان و همچنین به صورت غیرمستقیم از طریق تاثیر آن بر رفتارهای پنهان سازی دانش اعمال می کند، با ادبیات مشارکت می کنیم . تعدادی از مفاهیم عملی نیز مورد بحث قرار گرفته اند.

چکیده انگلیسی:

Abstract

In this paper, we examine the relationships between perceived organizational politics, knowledge hiding, and employee creativity. In addition, we aim to examine the moderating role of professional commitment in the relationship between perceived organizational politics and knowledge hiding. The sample of the study comprised 316 faculty members and matched supervisors from three large public sector universities in Islamabad, Pakistan. Data were collected using a self-administered questionnaire and hypotheses were tested with linear regressions. We found that perceived organizational politics positively predicts knowledge hiding that, in turn, negatively predicts employee creativity. Further, professional commitment attenuated the positive relationship between perceived organizational politics and knowledge hiding. We contribute to the literature by demonstrating that perceived organizational politics exerts its negative effects on employee creativity directly as well as indirectly through its impact on knowledge hiding behaviors. A number of practical implications are also discussed.

نمونه ترجمه مقاله:

.مقدمه

تحقیقات نشان داده است که خلاقیت کارکنان – تولید ایده های جدید و مفید (آمابیل ، کنتی، کُن، لازنبی و هارون، 1996)- یک عامل تعیین کننده برای نوآوری سازمانی و موفقیت است (ژوو و هووِر،2014). با توجه به اهمیت خلاقیت کارکنان در پیش بینی نتایج مثبتِ کار، پژوهشگران زیادی پیش بینی های آن را بررسی کرده اند ، مانند توانمندسازی رهبری (ژنگ و ژوو،2014)، جهت گیری یادگیری کارمند ( گنگ، هونگ و فرح،2009)، رهبری تحول گرا (گوموسلوگلو و ایلسِو،2009) ،سیستم عملکردی بالا (تانگ یو،کوک و چِن،2017)، انگیزه ذاتی (دووِت،2007) و نارضایتی شغلی (ژوو و جورج،2001). اگرچه ، مطالعات محدود، تاثیر موانع محیط کاری را،مانند سیاست های سازمانی بر خلاقیت کارکنان (مثلا آریه،ژوو،سون و لوو،2009)، به خصوص مکانیسم های میانجی و تعدیل کننده که این رابطه را تشکیل می دهند، مورد بررسی قرار داده اند.

بر اساس اظهارات نظریه پردازان اولیه (مانند گاندز و مورای،1980)، فریس و کاجمار(1992) بر این عقیده اند که این سیاستِ واقعی نیست که بیشتر نتایج سازمانی را مورد اهمیت قرار می دهد ، بلکه این ادراک ذهنی از سیاست های سازمانی است، چه واقعی یا غیرواقعی، که واکنش های شناختی ، عاطفی و رفتاری افراد را تحت تاثیر قرار می دهد. این در راستای دیدگاه لوین (1936) است که مردم بر اساس ادراک خود از واقعیت پاسخ می دهند، نه بر اساس خودِ واقعیت. بنابراین، ما یک تعریف را توسط فریس،هارل-کوک و دلبوهن (2000،ص 90) دنبال می کنیم که برای مطالعه ی کنونی مناسب تراست : ادراک سیاست های سازمانی (POP) “مستلزم اختصاص دادن یک فرد به رفتارهای خودمختارانه است و به عنوان ارزیابی ذهنی یک فرد در مورد محدوده ی محیط کاری که توسط همکاران و ناظران مشخص شده و چنین رفتار خودمختارانه ای را ازخود نشان می دهند،تعریف شده است.”