Abstract

Despite a voluminous literature, business model research continues to be plagued with problems. Those problems hinder theory development and make it difficult for managers to use research findings in their decision-making. In our article, we seek to make three contributions. First, we clarify the theoretical foundations of the business model concept and relate them to the five elements of a business model: customers, value propositions, product/service offerings, value creation mechanisms, and value appropriation mechanisms.

A clear definition of a business model enables theory to develop systematically and provides coherent guidance to managers. Second, we suggest that value configuration is a contingency variable that should be included in future theorizing and model building. Each of the elements of a business model is affected by a firm’s value configuration depending on whether the firm is a value chain, value shop, or value network. Third, we link business models to organization design. We show how organization design is affected by value configuration and how new collaborative organizational forms enable open and agile business models. We derive the implications of our analysis for future research and management practice.

نمونه ترجمه مقاله:

پیتر دراکر بیش از شصت سال پیش به روشنی اعلام کرد که ” هدف از یک کسب‌وکار خلق یک مشتری است ” ( دراکر، ۱۹۵۴ : ۳۱ ). در گذشته‌نگاری، به نظر می‌رسد که دراکر متوجه شد که مفهوم مدل کسب‌وکار چیست، و بسیاری از اصطلاحات فنی که امروزه در توصیف مدل‌های کسب‌وکار به کار می‌روند صرفا ً منعکس‌کننده ایده‌های اصلی دراکر هستند. به عنوان مثال، به جای اینکه بگوییم هدف یک کسب‌وکار خلق یک مشتری است، ما می‌گوییم که مدل‌های کسب‌وکار مشتری محور هستند. دراکر همچنین پرسید که مشتری چه چیزی را خرید خواهد کرد؟در حال حاضر ما می‌گوییم که یک مدل کسب‌وکار باید حاوی یک ” گزاره ارزش ” باشد. دراکر گفت که شرکت تجاری باید منابع و توانایی‌ها خود را به منظور تولید درآمدها و سود سازمان دهی کند. در حال حاضر این ” تحویل ارزش ” به مشتری است.

اگر محققان مدیریت و بازاریابی در زمینه ایده‌های دراکر درباره تجارت کسب‌وکار از ابتدا پرداخته بودند، ادبیات در مورد مدل‌های کسب‌وکار در وضعیت فعلی آن نمیبود..یک مرور جدید از ۶۸۱ مقاله مرور شده به این نتیجه رسید که …… تبیین اساسی مفهوم مدل کسب‌وکار ضروری به نظر می‌رسد (ویرتز و همکاران، ۲۰۱۶: ۳۶).از دیدگاه نظری، نتیجه‌گیری ویرتز و همکاران این باور ما را منعکس می‌کند که ادبیات مدل کسب‌وکار در مراحل ابتدایی توسعه قرار دارد.برای تیوری مدل کسب‌وکار برای پیشرفت، باید به تعریف سازه‌های پایه همگرا شود و سپس به طور سیستماتیک به مراحل توضیح و پیش‌بینی حرکت کند (کرلینگر و لی، ۱۹۹۹). ​

در این مقاله، ایده هایی را برای محققان در هنگام مطالعه مدل های کسب و کار و برای مدیران به منظور استفاده از نوآوری مدل کسب و کار در توسعه سازمان هایشان، در نظر می گیریم. در بخش اول پایه های تئوری، ما دو گفتمان را که ما در ادبیات کسب و کار، عملیاتی و پویا می بینیم، توصیف می کنیم و این را با ادبیات گسترده تر در مورد سازمان ها مرتبط می کنیم. در بخش دوم، ما کاربرد پیکربندی‌های ارزش برای مدل‌های کسب‌وکار را مورد بحث و بررسی قرار می‌دهیم.در بخش سوم، ما مدل‌های تجاری را به طراحی سازمانی پیوند می‌دهیم.در بخش نهایی، مفاهیمی را برای تحقیقات آتی و عملکرد مدیریت استنتاج می‌کنیم. ​

مبانی نظری تحقیق در مورد مدل کسب و کار

با توجه به زوت و همکاران  (2011)، تحقیق در مورد مدل کسب و کار نیازمند تثبیت مفهومی است تا به طور انبوه توسعه یابد. ما معتقدیم که بلوک های ساختمانی مفهومی چند دهه پیش ساخته شده اند و بازبینی آنها نه تنها به محققان در تفسیر ادبیات موجود کمک می کند، بلکه به طراحی مدل های آینده و توسعه تئوری کمک می کند. دراکر (1954: 29) یک پرسش اساسی پرسید: “یک کسب و کار چیست؟” در جواب به این سوال، او عناصر اصلی یک مدل تجاری را بیان کرد. “هدف یک کسب و کار خلق یک مشتری است” (ص 31)… “کسب و کار باید منابع تولید ثروت را کنترل کند تا هدف خود را برای خلق یک مشتری را ایجاد کند” (ص 35). او بیشتر توضیح می دهد: “مشتری چه کسی است؟” (ص 44)… “مشتری چه چیزی خرید می کند؟” (ص 45)… “ارزش برای مشتری چیست؟” (ص 47).